چه غوغایی به پا کرده دو چشمان سیاه تو
مرا از خود جدا کرده هوای مهر و ماه تو
شب و روزم به یادت آیه های عشق می خوانم
ببین با من چه ها کرده شمیم دلبخواه تو
از آن روزی که نم نم های مهرت بر دلم بارید
گلستانی به پا کرده ، سر و قد و نگاه تو
کنار پنجره آرام با یادت سخن گویم
دل و جانم فدا کرده خیال گاه گاه تو
در این آدینه خلوت جناب مهر دلتنگ است
یکی او را صدا کرده کنار شاهراه تو
هوای شعر ابری و دلم امروز بارانی است
نمی دانم چه ها کرده همین امروز آه تو
همه کس منتظر تا چهره گل برملا گردد
بلی هردم خدا کرده نشان جلوگاه تو
در این منزلگه غربت ، چرا " وامق" چو دیوانه است؟
بگو شاید ادا کرده ثوابی بر گناه تو
برچسب : نویسنده : hassanvamegh بازدید : 176