جان من و جان تو ای گلدسته مهر و وفا
پیوند هستی خورده است مجنون و رسوا می شوم
کی رفته ای از یاد من ، یادم نمی آید بدان
با یاد تو هر لحظه ای مانوس دریا می شوم
در لابلای مشکلات ، گم می شوم در خاطرات
در کوچه و پس کوچه مهرت هویدا می شوم
زیباتر از گل دیده ای؟ من دیده ام آری تویی
با رنگ و بوی لطف تو خوشبو و زیبا می شوم
در پشت آیینه دل، آن چهره ماهت عیان
لبخند مهرت بشکفد ، یکجا معما می شوم
تا هستی ام شعله کشد، د رهستی ات عشقم روان
با تابش مهر دلت پویا و گویا می شوم
" وامق " نسیم معرفت بوییده از گلزار جان
در تار و پود لحظه ها صهبای طوبی می شوم
برچسب : نویسنده : hassanvamegh بازدید : 186